بسمه تعالی
مقصد ششم در بیان امارات معتبره - 127
1)امارات معتبره یعنی ادله اجتهادیه ای که حجت هستند و دلیل به شمار میرود
بر دو نوع است: شرعی و عقلی
امارات معتبره شرعی: ادله اجتهادیه ای که شارع آنها را حجت قرار داده است اعم آنکه تاسیسی باشد یا امضایی؛ مثل خبر عادل، اجماع
امارات معتبره عقلی: ادله اجتهادیه ای که عقل آنها را حجت قرار داده است؛ مثل ظن انسدادی بنابر حکومت
توضیح ظن انسدادی علی الحکومه: ما یک دلیل داریم به نام دلیل انسداد که از 4 یا 5 مقدمه (بنابر اختلافی که بین شیخ و آخوند است) تشکیل شده است؛ اگر تمام این مقدمات صحیح باشد نتیجه اش میشود که هر ظنی به حکم شرعی که حاصل بشود از هر راهی حجت است. برخی گویند اگر این مقدمات همه صحیح بود ما کشف میکنیم که شارع آن ظن به حکم شرعی را از هر راهی که باشد حجت شمرده است، یعنی حجیه الظن علی الکشف. بعضی میگویند نتیجه انسداد حجیه الظن علی الحکومه است یعنی اگر دلیل انسداد با همه مقدمات صحیح بود عقل حکم میکند که ظن به حکم شرعی از هر راهی که حاصل شود حجت است مگر ظنونی که شارع آنها را رد کرده باشد
2)بیان ویژگیهای شش حکم از احکام قطع
احکام سبعه ای که ذکر خواهد شد 3 ویژگی دارد:
الف)کان خارجا از مسائل الفن: این احکام سبعه از مسائل علم اصول نیست، چرا که مسائل اصولیه مسائلی است که در طریق استخراج حکم شرعی کلی واقعی استفاده بشود؛ ولی این ضابطه در این احکام سبعه وجود ندارد چرا که در این احکام سبعه ما یا قطع به حکم داریم یا قطع به موضوع و بعد احکام سبعه مذکوره را روی آن حمل میکنیم و انسان تا وقتی که قطع دارد نمیتواند با آن قطع، قطع پیدا کند به حکم شرعی چرا که لازم میاید اتحاد سبب و مسبب، (قطع هیچگاه حد وسط برهان قرار نمیگیرد)
ب) و کان اشبه بمسائل الکلام: یعنی این احکام سبعه تناسب دارد با علم کلام؛ بخشی از علم کلام الهیات است و در آن از احوال مبدا و قیامت بحث میشود و این احکام سبعه به نوعی یا ربط به خدا دارد یا ربط به قیامت
ج) لشده مناسبته مع المقام: این احکام سبعه تناسب شدیدی با مقصد ششم دارد؛ در این مقصد بحث از آن است که آیا ادله اجتهادیه حجیت دارند یا ندارند و این احکام سبعه هم به نوعی(چرا که در برخی از احکام بحث از حجیت نیست ولی حکم در صورتی صحیح است که حجیت قطع را پذیرفته باشیم پس به نوعی است نه کاملا) مرتبط با همین بحث است که قطع حجیت دارد یا خیر؟ مقصد بحث از حجیت امارات است و در احکام سبعه بحث از حجیت قطع
3)انسان بالغ ملتفت(= توجه پیدا میکند به حکم شرعی یک عمل) 3 صورت دارد:
الف) مقلد است: انسان بالغی که توجه پیدا میکند به حکم شرعی کلی یک عمل
ب) مجتهد مربوط به خود است: مجتهدی که میخواهد حکم شرعی کلی که مربوط به خود است را پیدا کند و مقلدین هم از آن استفاده میکنند
ج) مجتهد مربوط به مقلد است: میخواهد حکم شرعی کلی که مربوط به مقلدین است را پیدا کند؛ مثلا یک حکم از احکام بانوان را بدست آورد
نکته: انسان بالغ ملتفت به حکم واقعی (اولی یا ثانویه) یا ظاهری (حکمی که مفاد اصول عملیه است) فعلی (نه اقتضایی و نه انشایی؛ چرا که بر قطع در این دو حال اثری مترتب نیست و تا بعث و زجری نباشد تکلیفی بر انسان نیست) دو صورت دارد:
الف) قاطع به حکم است: وظیفه اش آن است که به قطع خود عمل کند.
ب) قاطع به حکم نیست: معنایش آن است که اماره ای نیست که شارع آنرا حجت کرده باشد و همچنین اصول عملیه ای هم نیست که به آن مراجعه کند؛ پس وظیفه اش آن است که رجوع کند به ظن انسدادی بنابر حکومت؛ اگر ظن پیدا نکرد یا مقدمات کامل نبود یا اینکه اصلا ظن انسدادی را بنابر حکومت قبول نداشت، رجوع به اصول عملیه عقلیه مانند برائت، اشتغال و تخییر میکند.(اگر اصل عملیه شرعیه ای که شارع آنرا حجت قرار داده بر وی حاصل شد همان حکم قاطع را دارد)