طاقچه

طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است


1.       
بی‌نیازی از خلق خدا: «مَنْ سَکَنَ قَلْبَهُ الْعِلْمُ بِاللَّهِ سَکَنَهُ الْغِنَى عَنْ خَلْقِ اللَّه در هر دلی که معرفت خدا جای گیرد، بی‌نیازی از خلق خدا هم جای خواهد گرفت.

2.         بی‌اعتنایی به دنیا: از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است: «عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ کَیْفَ لَا یَسْعَى لِدَارِ الْبَقَاء؛ تعجب می‌کنم از کسی که ادعای شناخت خدا را دارد، اما برای زندگی ابدی آخرت تلاشی نمی‌کند». معلوم می‌شود کسی که برای آخرت تلاش نمی‌کند و از هنگام صبح تا به شب، تنها نگران منافع دنیوی خویش است یا بهره‌ای از معرفت خدا ندارد یا معرفت او بسیار ضعیف است.«مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَعَظَّمَهُ مَنَعَ فَاهُ مِنَ الْکَلَامِ وَبَطْنَهُ مِنَ الطَّعَامِ وَعَنَّى نَفْسَهُ بِالصِّیَامِ وَالْقِیَام؛ کسی که خدای متعال را شناخته، او را عظیم شمارد، دهان خود را از کلام و شکم خویش را از طعام باز می‌دارد و نفس خویش را با روزه و سحرخیزی سختی می‌دهد.»

3.          تواضع در برابر خدا: در نهج‌البلاغه از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است که می‌فرمایند: «لَا یَنْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ عَظَمَةَ اللَّهِ أَنْ یَتَعَظَّمَ فَإِنَّ رِفْعَةَ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ مَا عَظَمَتُهُ أَنْ یَتَوَاضَعُوا لَه؛ برای کسی که عظمت خداوند را شناخته است شایسته نیست که بزرگی نُماید. به درستی بلندمرتبگی کسانی که عظمت او را می‌دانند آن است که در برابر او فروتنی کنند.»

4.        رضایت از تقدیرات الهی: در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ داناترین مردم نسبت به خدای متعال کسی است که بیش از همه از قضا و قدر الهی راضی باشد

      خوف و خشیت از خدا: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛ از میان بندگان خدا تنها علما از او خشیت دارند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۹:۴۹
حسین حاجی حسینی

در روایات داریم که سقف بیشتر از 7و نیم ذراع نباشد و اگر بیشتر بود و به 8 ذراع رسید آیه الکرسی بر بالای آن قرار بدهید تا از آزار جنیان دور باشید.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شَکَا إِلَیْهِ رَجُلٌ عَبَثَ أَهْلِ الْأَرْضِ بِأَهْلِ بَیْتِهِ وَ بِعِیَالِهِ فَقَالَ کَمْ سَمْکُ بَیْتِکَ قَالَ عَشَرَةُ أَذْرُعٍ فَقَالَ اذْرَعْ ثَمَانِیَةَ أَذْرُعٍ کَمَا تَدُورُ وَ اکْتُبْ عَلَیْهِ آیَةَ الْکُرْسِیِّ فَإِنَّ کُلَّ بَیْتٍ سَمْکُهُ أَکْثَرُ مِنْ ثَمَانِیَةِ أَذْرُعٍ فَهُوَ مُحْتَضَرٌ یَحْضُرُهُ الْجِنُّ وَ یَسْکُنُونَه‏

الخصال، ج‏2، ص: 408

بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏73، ص: 149

مردى بخدمت امام صادق (ع) شکایت آورد که جنیان با خانواده و عیالات من بازى میکنند، حضرت فرمود سقف اطاقت چه اندازه است؟ گفت: ده ذراع، فرمود اطاق را بارتفاع هشت ذراع اندازه بگیر و آیة الکرسى را بر دور آن بنویس زیرا هر اطاقى که سقفش از هشت ذراع بیشتر باشد محل حضور جنیان و نشیمنگاه آنان می‏شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۲۳:۱۰
حسین حاجی حسینی

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ، قَالَ: إِنَّ الْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ: قَلْبٌ فِیهِ نِفَاقٌ وَ إِیمَانٌ، وَ قَلْبٌ مَنْکُوسٌ وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ ، وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ

- فَقُلْتُ: مَا الْأَزْهَرُ؟ قَالَ: فِیهِ کَهَیْئَةِ السِّرَاجِ فَأَمَّا الْمَطْبُوعُ، فَقَلْبُ الْمُنَافِقِ، وَ أَمَّا الْأَزْهَرُ، فَقَلْبُ الْمُؤْمِنِ؛ إِنْ أَعْطَاهُ شَکَرَ، وَ إِنِ ابْتَلَاهُ صَبَرَ؛ وَ أَمَّا الْمَنْکُوسُ، فَقَلْبُ الْمُشْرِکِ

ثُمَّ قَرَأَ هذِهِ الْآیَةَ: أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیم. فَأَمَّا الْقَلْبُ الَّذِی فِیهِ إِیمَانٌ وَ نِفَاقٌ، فَهُمْ قَوْمٌ کَانُوا بِالطَّائِفِ، فَإِنْ أَدْرَکَ أَحَدَهُمْ أَجَلُهُ عَلى‏ نِفَاقِهِ، هَلَکَ؛ وَ إِنْ أَدْرَکَهُ عَلى‏ إِیمَانِهِ، نَجَا.

 

تقسیم بندی قلوب:

هم اعتقاد به ما جاء النبی دارد و هم در قلبش ایمان وارد شده است= قلب ازهر اجرد(مومن)

اعتقاد به ما جاء النبی دارد ولی در قلبش وارد نشده است و لذا گاهی که ایمان ندارد، فقط ادعای ایمان میکند= قلب فیه نفاق و ایمان

مثل اینکه عسل و سرکه را مخلوط کنند و در ظرفی بریزند.

اعتقاد به ما جاء النبی ندارد ولی در ظاهر ادعای ایمان میکند = قلب مطبوع (منافق)

اعتقاد به ما جاء النبی ندارد و در ظاهر هم میگوید ایمان ندارم= قلب منکوس (مشرک و کافر)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۲۲:۵۶
حسین حاجی حسینی

آیت الله بهجت رحمة الله علیه فرمودند:

قبل از پیروزی انقلاب، خواب دیدم که شاه به سید جوانی، خیلی احترام میکرد. در عالم رویا فهمیدم که پس از شاه، او [رهبر] خواهد بود. پس از پیروزی انقلاب دیدم که همان طور شد؛ ولی قیافه آقای خمینی با آن جوان تطبیق نمیکرد. اما وقتی عکس جوانی ایشان را آوردند، دیدم عیناً همان است.

زمزم عرفان ص312

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۰۶:۵۵
حسین حاجی حسینی

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فِی تَفْسِیرِهِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏لیه السلام:

إِنَّ اللَّهَ یَدْفَعُ بِمَنْ یُصَلِّی مِنْ شِیعَتِنَا عَمَّنْ لَا یُصَلِّی مِنْ شِیعَتِنَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْکِ الصَّلَاةِ لَهَلَکُوا وَ إِنَّ اللَّهَ یَدْفَعُ بِمَنْ یُزَکِّی مِنْ شِیعَتِنَا عَمَّنْ لَا یُزَکِّی مِنْ شِیعَتِنَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْکِ الزَّکَاةِ لَهَلَکُوا وَ إِنَّ اللَّهَ لَیَدْفَعُ بِمَنْ یَحُجُّ مِنْ شِیعَتِنَا عَمَّنْ لَا یَحُجُّ مِنْ شِیعَتِنَا وَ لَوْ أَجْمَعُوا عَلَى تَرْکِ الْحَجِّ لَهَلَکُوا وَ هُوَ قَوْلُهُ‏ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض‏

ترجمه:

 همانا پروردگار متعال دفع میکند[عذاب را] از کسانی که نماز نمیخوانند به خاطر کسانی که نماز میگزارند؛ که اگر همه نماز را ترک میکردند همه را هلاک میفرمود و

 همانا پروردگار متعال دفع میکند[عذاب را] از کسانی که زکات نمیدهند به خاطر کسانی که زکات میدهند؛ که اگر همه زکات را ترک میکردند همه را هلاک میفرمود و

 همانا پروردگار متعال دفع میکند[عذاب را] از کسانی که حج نمیروند به خاطر کسانی که به حج میروند؛ که اگر همه حج را ترک میکردند همه را هلاک میفرمود و

این است معنای آیه شریفه: وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْض‏

اسناد:

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 451

وسائل الشیعة، ج‏1، ص: 28

تفسیر القمی، ج‏1، ص: 83

البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 512

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص: 92

تفسیر نور الثقلین، ج‏1، ص: 253

بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏70، ص: 382

تفسیر العیاشی، ج‏1، ص: 135

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۲۰:۵۴
حسین حاجی حسینی

حضرت امام خمینی در کتاب شریف آداب الصلاة ، ص: 172 فرموده اند:

 تمام ریاهاى افعالیّه و اکثر ریاهاى قلبیّه از نقصان توحید افعالى است. آن که مردم ضعیف بیچاره بیکاره را مؤثر در دار تحقّق مى‏داند و متصرّف در مملکت حق مى‏شمارد، از کجا مى‏تواند خود را از جلب قلوب آنها بى‏نیاز داند و عمل خود را از شرک شیطان تصفیه و تخلیص کند؟ تو سرچشمه را باید صافى کنى تا آب صافى از آن بیرون آید، و الّا با سرچشمه گل‏آلود توقّع صفاى آب نداشته باش. تو اگر قلوب بندگان خدا را در تحت تصرّف حق بدانى و معنى «یا مقلّب القلوب» را به ذائقه قلب بچشانى و به سامعه قلب برسانى، خود با این همه ضعف و بیچارگى در صدد صید قلوب برنیایى. و اگر حقیقت بِیَدِهِ مَلَکوتُ کُلِّ شَى‏ء وَ لَهُ المُلْکُ وَ بِیَدِهِ المُلْک را به قلب بفهمانى، از جلب قلوب بى‏نیاز شوى، و به قلوب ضعیفه این مخلوق ضعیف خود را محتاج ندانى، و غناى قلبى براى تو رخ دهد. تو در خود حسّ احتیاج کردى و مردم را کارگشا دانستى، پس محتاج به جلب قلوب شدى؛ و خود را به قدس فروشى متصرّف در قلوب انگاشتى، پس محتاج به ریا شدى؛ اگر کارگشا را حق مى‏دیدى و خود را نیز متصرّف در کون نمى‏دیدى، بدین شرکها احتیاج پیدا نمى‏کردى.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۹:۴۰
حسین حاجی حسینی

حضرت امام خمینی روحی فداک در آداب الصلاة (؛ ص: 172 فرمایند:

 عزیزا،

 جمیع علومْ عملى است حتى علم التّوحید را نیز اعمالى است قلبیّه و قالبیّه. توحیدْ [از باب] تفعیل است؛ و آن، کثرت را به وحدت برگرداندن است؛ و این از اعمال روحیّه و قلبیّه است. تا در کثرات افعالیّه واقعى و سبب حقیقى را نشناختى و دیده حق بین پیدا نکردى و خدا را در طبیعت ندیدى و جهات کثرات طبیعیّه و غیر طبیعیّه را فانى در حق و افعال او نکردى و سلطان وحدت فاعلیّت حق در قلبت علم نیفراشته، از خلوص و اخلاص و صفا و تصفیه بکلّى دور و از توحید مهجورى.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۹:۳۶
حسین حاجی حسینی

حضرت امام خمینی قدس الله النفسه الزکیه در کتاب شریف آداب الصلاة، ص153 در وصف قشری مسلک ها میفرماید:

کسانى که دعوت به صورت محض مى‏کنند و مردم را از آداب باطنیّه بازمى‏دارند و گویند شریعت را جز این صورت و قشر معنى و حقیقتى نیست، شیاطین طریق الى اللَّه و خارهاى راه انسانیّتند، و از شرّ آنها باید به خداى تعالى پناه برد که نور فطرت اللَّه را که نور معرفت و توحید و ولایت و دیگر معارف است در انسان منطفى مى‏کنند.... و حصر عوالم غیب و جنتهاى موعوده را مى‏نمایند به همان مأکولات حیوانیّه و مشروبات و منکوحات و دیگر از مشتهیات حیوانى.

اینها گمان کنند که حق تعالى این همه بسط بساط رحمت فرموده و با این همه تشریفات کتابها نازل فرموده و ملائکة اللَّه معظم فرو فرستاده و انبیاء عظام مأمور فرموده براى اداره کردن بطن و فرج، غایت معارفشان این است که بطن و فرج را در دنیا حفظ کن تا به شهوات آن در آخرت برسى.

اگر حکیمى الهى یا عارفى ربّانى به روى بندگان خدا بخواهد درى از رحمت باز کند و ورقى از حکمت الهى بخواند، از هیچ نسبت و بدگویى و فحش و تکفیرى به او خوددارى نمى‏کنند.

اینها به طورى منغمر در دنیا شدند و به شهوات بطن و فرج اهمیت‏ مى‏دهند- مِن حیثُ لا یَشعُرون- که میل ندارند سعادت دیگرى در دار تحقّق موجود باشد جز شهوات حیوانى، با آن که اگر سعادت عقلیّه هم در عالم باشد به بطن و فرج آنها ضررى نمى‏رساند.

امثال ماها که از حدّ حیوانیّت تجاوز نکردیم، جز بهشت جسمانى و اداره بطن و فرج چیز دیگر نداریم، و به آن هم با تفضل خداى تعالى امید است برسیم؛ لکن گمان نکنیم که سعادت منحصر به آن است و بهشت حق تعالى محصور به همین بهشت حیوانى است؛ بلکه براى حق تعالى عوالمى است که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و خطور در قلب هیچ کس نکرده. و اهل محبّت الهیه و معرفت اللَّه را اعتنائى به هیچ یک از بهشتها نیست و توجّهى به عالم غیب و شهادت نمى‏باشد، و براى آنها جنّت لقاء است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۴
حسین حاجی حسینی

1)صور قطع

قطع دو صورت دارد:

صورت اول) گاهی قطع مطابق با واقع است. مکلف در برخورد با این قطع دو حال دارد:

الف)گاهی مکلف موافقت با قطع میکند: در این صورت مطیع و مستحق ثواب است

ب) گاهی مکلف مخالفت با قطع میکند: در این صورت عاصی و مستحق عقاب است

صورت دوم) گاهی قطع مخالف با واقع است؛ در این صورت مکلف دو صورت دارد:

الف) مکلف موافقت با قطع میکند: در این صورت منقاد است

ب) مکلف مخالفت با قطع میکند: در این صورت متجری است

 

2)بحثی در رابطه با متجری و منقاد

درباره متجری و منقاد 3 بحث وجود دارد:

1)بحث کلامی(به تعبیر آیت الله حکیم):

آیا متجری مستحق عقاب است یا خیر و آیا منقاد مستحق ثواب است یا خیر؟

عقیده مصنف این است که متجری مستحق عقاب و منقاد مستحق ثواب است، به دلیل وجدان (زمانی که ما به وجدان خود مراجعه میکنیم میبینیم بین متجری و عاصی و همچنین بین منقاد و مطیع تفاوتی وجود ندارد.)

نکته اول: مکلفی که سوء سریره دارد (بدطینت) دو صورت دارد:

1)گاهی عزم بر مخالفت ندارد عملاً؛ که در این صورت فقط مستحق مذمت دنیوی است.

2)گاهی عزم بر مخالفت دارد عملاً؛ در این صورت هم مستحق مذمت دنیوی و هم مستحق عذاب اخروی است. (عقاب در قبال عزم اوست)

نکته دوم: مکلفی که حسن سریره دارد هم دو صورت دارد:

1)گاهی عزم بر موافقت دارد عملاً؛ در این صورت مستحق مدح دنیوی و ثواب اخروی است. (ثواب در مقابل عزم و قصد است)

2)گاهی عزم بر موافقت ندارد عملاً؛ در این صورت فقط مستحق مدح دنیوی است.

 

2)بحث اصولی

آیا فعل متجری به (فعلی که مکلف میخواهد با آن فعل بر مولا جرئت پیدا کند) و فعل منقادبه (فعلی که به وسیله آن مکلف میخواهد در مقابل مولای انقیاد کند) بر حکم خود از حیث حسن و قبح باقی هستند یا خیر؟

مثال:

فعل متجری به: شخصی قطع دارد که شرب تتن حرام است، حال آنکه حرام نیست ولی با این حال مکلف شرب تتن میکند.

فعل منقادبه: شخصی قطع دارد که دعای عند رویت الهلال واجب است، حال آنکه چنین فعلی واجب نیست و با این حال مکلف دعا میکند. دعا عند رویت الهلال حَسن است؛ حال با قطع مکلف باعث میشود که حُسن آن بیشتر شود یا خیر؟

 

3)بحث فقهی

آیا فعل متجری به و منقادبه بر حکم خود از حیث حرمت و وجوب و غیر این دو باقی است یا خیر؟

فعلی در واقع واجب است و من قطع دارم که حرام است و مرتکب آن میشوم (تجری میکند) در این صورت من متجری میشوم، حال در این صورت آن فعل بر همان وجوب باقی مانده است یا قطع من باعث میشود که آن فعل حرام شود؟

 

عقیده مصنف در بحث دوم و سوم آن است که فعل متجری به و منقادبه بر حکم خود باقی است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۱:۰۰
حسین حاجی حسینی